مهدی گل بخش منشادی؛ غلامحسین اعرابی
چکیده
هر نظریهپردازی علمی بدون شک متأثر از مسائل محیطی و پیرامونی علم یا همان پارادایمها است. اگر بخواهیم به مسائل اعجاز قرآن و ریشهشناسی نظریات مربوط به آن ژرفتر بنگریم میتوانیم از حوزههای بینرشتهای ...
بیشتر
هر نظریهپردازی علمی بدون شک متأثر از مسائل محیطی و پیرامونی علم یا همان پارادایمها است. اگر بخواهیم به مسائل اعجاز قرآن و ریشهشناسی نظریات مربوط به آن ژرفتر بنگریم میتوانیم از حوزههای بینرشتهای مانند تاریخ و فلسفهی علم مدد گرفته و با استفاده از مبانی و روشهای آن به تحلیلی جدید از نظریات اعجاز قرآن دست پیدا کنیم. در این تحقیق از روش تحلیل تاریخی از مسیر تحلیل پارادایمی استفاده شده و یافتههای آن حاکی از آن است که دو پارادایم تفسیری و فلسفهی افلاطونی زمینهساز طرح نخستین نظریهی جدی در باب اعجاز قرآن یعنی نظریه نظّام معتزلی شد. این در حالی است که پارادایم تفسیری در سطح متعادلتر آن با کمک پارادایمهای شعر جاهلی و پارادایم علم موسیقی به نظریم نظم القرآن جاحظ بدل شدند. در قرن چهارم و تغییر تقابل گفتمانی به مواجهات درون دینی، اشعری نظریهی کلام نفسی را از طریق تقسیم کلام به دو جنبهی دال و مدلول و تحتتأثیر و هدایت پارادایمهای کلام مسیحی و فلسفهی ارسطویی صادر کرد و همچنین اندیشمدان شیعی قرن پنجم با تأثیرپذیری از پارادیم تفسیر اعتزالی به احیاء نظریات صرفهی نظّام و همفکرانش پرداختند. آنچه در تداوم نظریات اعجاز درون متنی در قرنهای پنجم تا دوره معاصر دنبال شد تکملهای بود بر نظریهپردازی و ایدههای جدیدی که عبدالقاهر جرجانی در قرن پنجم ارائه کرده بود.